سفر به الموت
سلام دختر نازم مامانی تا الان وقت نکردم برات بنویسم که تعطیلات خرداد را چی کار کردیم . تا جمعه که خونه بودیم ناهار جمعه با آنی و و حید رفتیم رستوران مزرعه بعدش هم شام خونه عمه فیروزه بودیم و شما طبق معمول کلی رقصیدین فرداش هم شنبه مامان رفت سرکار تا ساعت 12 که دائی بهزاد اومد دنبالش . چون میخواستیم بریم الموت ویلای عمه مریم من تا کرج اومدم تو ماشین خودمون شما هم تا قزوین رفتین تو ماشین دائی بهزاد.خلاصه ساعت 4بود رسیدیم تو راه ،هی شیشه ماشین رو پائئن میآوردیم و هی داد میزدیم خلاصه خوب بود. اون جا هم که خیلی به ما خوش گذشت تا میگفتم بریم خونه میگفتی نه خونه عمو مجید بمونیم توی ده هم هرکی میگفت بیاین خونه ما میگفتی نه بریم...
نویسنده :
مامان
13:18